مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
شُغـلـم این است، گـدایی ز دیـار حسنم بعد، با حفـظ سِمَت نوکر یک بیکـفـنم خانۀ مـادریام خاک بقـیع است فـقـط مـدتی هست که تبعـیـد شدم از وطـنم همه جا و همه دَم تکیه کلامم حسن است ذکر تو مثل ستون است، به قصر سخنم شهر را مست کنم با نفسِ «جان حسنم» بوی گُل پر شده در صحن و سرای دهنم ذاتا از ریشه کـریم اند، گـدایـان کـریم بین آنان به خـدا هـیچ تر از هـیچ، منم مطـمئـنم که کسی بود، سـوا کرد مرا نظـر مـادرتـان است، اگر سیـنـه زنـم هر زمان سینه زن بزم عزای تو شدم گریه کرده ست به روی تن من پیرهنم به روی لوحِ دلم حک شده با خط درشت «من حسینی شدۀ دست امامـم حسنم» غصۀ بیحـرمیّ تو مرا کُـشت، حسن زیر خورشیدی و این شد سبب سوختنم کاش میشد که پس از مرگ، شوم خرج شما سایـبانی بشود روی مـزارت ... بـدنم |